• وبلاگ : اگر به خانه ام آمدي . . .
  • يادداشت : ولنتاين ايراني
  • نظرات : 1 خصوصي ، 86 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    + زهرا 

    هميشه غمگين ترين و رنج آورترين لحظات زندگي آدم توسط همون كسي ساخته ميشه كه... <\/h3>

    شيرين ترين و به يادماندني ترين لحظات رو براي آدم ساخته....

    + زهرا 

    عشق يعني چه؟

    از بهار پرسيدم عشق يعني چه؟گفت تازه شكفته ام هنوز نمي دانم.

    از تابستان پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت فعلاً در گرماي وجودش غرقم نمي دانم.

    از پاييز پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت در هزار رنگ آن باخته ام نميدانم.

    از زمستان پرسيدم عشق يعني چه؟ گفت سرد است و بي رنگ.

    + زهرا 

    شبي از پشت يك تنهايي غمناك و باراني
    ترا با لهجه ي گلهاي صورتي صدا كردم ...

    تمام شب براي با طراوت ماندن
    باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم
    پس از يك جستجوي
    نقره اي در كوچه هاي آبي احساس
    تو را از بين گلهايي كه در تنهايي ام روئيد ، با حسرت جدا كردم

    و تو در پاسخ آبي
    ترين موج تمناي دلم گفتي:
    دلم حيران و سرگردان
    چشماني است رويايي
    و من تنها براي ديدن زيبايي آن
    چشمتو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم

    خواستم براي از دست دادنت اشك بريزم ديدم تمام اشك هايم را براي بدست آوردنت ريختم

    + زهرا 

    (( دوستت دارم )) را
    من دلاويز ترين شعر جهان يافته ام !
    ***

    اين گل سرخ من است !

    دامني پر كن ازين گل كه دهي هديه به خلق،
    كه بري خانه دشمن !
    كه فشاني بر دوست !
    راز خوشبختي هر كس به پراكندن اوست !

    در دل مردم عالم، به خدا،
    نور خواهد پاشيد،
    روح خواهد بخشيد . »

    تو هم، اي خوب من ! اين نكته به تكرار بگو !
    اين دلاويزترين حرف جهان را، همه وقت،
    نه به يك بار و به ده بار، كه صد بار بگو !
    « دوستم داري » ؟ را از من بسيار بپرس !
    « دوستت دارم » را با من بسيار بگو»

    + زهرا 

    لحظه ها و احساس

    تنها
    غمگين

    نشسته با ماه
    در خلوت ساكت شبانگاه
    اشكي به رخم دويد ناگاه
    روي تو شكفت در سرشكم
    ديدم كه هنوز عاشقم آه

    (فريدون مشيري)

    + زهرا 

    به همه عشق بورز به تعداد کمي اعتماد کن و به هيچ کس بدي نکن .

    اسپنوزا

    + زهرا 

    همه شب با د لم مي گفت: "سخت آشفته اي ز ديدارش

    صبحدم با ستارگان ِ سپيد مي رود ، مي رود ،نگهدارش!"

    من به بوي تو رفته از دنيا بي خبر از فريب ِ فردا ها

    روي ِ مژگان ِ نازکم مي ريخت چشم هاي ِ توچون غبار ِ طلا

    تنم از حس ِ دست هاي ي تو داغ گيسوايم در تنفس ِ تو رها

    مي شکفتم ز عشق و مي گفتم :

    "هر که دلداده شد به دلدارش ننشيند به قصد آزارش

    برود ، چشم ِ من، به دنبالش برود ،عشق ِ من ، نگهدارش ".

    آه ، اکنون تو رفته اي و غروب سايه مي گسترد به سينه ي راه

    نرم نرمک ، خداي ِ تيره ي غم مي نهد پا به معبدگه نگاه

    مي نويسد به روي ِ هر ديوار آيه هايي همه سياه سياه .

    سلام...خيلي جالب و زيبا بود....
    اي به داد من رسيده
    تو روزاي خود شكستن
    اي چراغ مهربوني
    تو شباي وحشت من
    اي تبلور حقيقت
    توي لحظه هاي ترديد
    تو منو از شب گرفتي
    تو منو دادي به خورشيد
    اگه باشي يا نباشي
    براي من تكيه گاهي
    براي من كه غريبم
    تو رفيقي جون پناهي
    ناجي عاطفه ي من
    شعرم از تو جون گرفته
    رگ خشك بودن من
    از تن تو خون گرفته
    اگه مديون تو باشم
    اگه از تو باشه جونم
    قدر اون لحظه نداره
    كه منو دادي نشونم
    وقتي شب ، شب سفر بود
    توي كوچه هاي وحشت
    وقت هر سايه كسي بود
    واسه بردنم به ظلمت
    وقتي هر ثانيه ي شب
    تپش هراس من بود
    وقتي زخم خنجر دوست
    بهترين لباس من بود
    تو با دست مهربوني
    به تنم مرهم كشيدي
    برام از روشني گفتي
    پرده ي شبو دريدي
    ياور هميشه مؤمن
    تو برو سفر سلامت
    غم من نخور كه دوري
    براي من شده عادت
    اي طلوع اولين دوست
    اي رفيق آخر من
    به سلامت ، سفرت خوش
    اي يگانه ياور من
    مقصدت هر جا كه باشه
    هر جاي دنيا كه باشي
    اونور مرز شقايق
    پشت لحظه ها كه باشي
    خاطرت باشه كه قلبت
    سپر بلاي من بود
    تنها دست تو رفيق
    دست بي رياي من بود
    (ايرج جنتي عطايي )

    توي گسترده ي رؤيا ،
    اي سوار ِ اسب ِ ابلق !
    راهي كدوم مسيري
    توي تاريكي مطلق ؟
    اي به رؤيا سر سپرده !
    با توام ! اي همه خوبي !
    راهي كدوم دياري ،
    آخه با اين اسب چوبي ؟

    با توام ! اي كه تو فكرت ،
    با هر عشق و با هر اسمي ،
    رهسپار ِ فتح ِ قلب ِ
    ماه پيشوني ِ طلسمي !
    توي خورجين قشنگت ،
    عكس ماه پيشوني داري !
    واسه پيدا كردن جاش ،
    دنيا رو نشوني داري !

    ماه پيشوني ِ تو قصه
    فكر بيداري تو خوابه !
    خورشيد ِ هفت آسمون نيست ،
    عكس خورشيد ، توي آبه !
    از خواب قصه بلند شو !
    اسب چوبيتو رها كن !
    ماه پيشوني مال قصه س !
    مرد من ! منو صدا كن !

    اگه از افسانه دورم ،
    اگه ماه پيشوني نيستم ،
    اگه با زمين غريبم ،
    اگه آسموني نيستم ،
    مي تونم يه سايه باشم ،
    براي يه خواب شيرين !
    مي تونم نوشدارو باشم ،
    براي يه لحظه تسكين !

    ماه پيشوني اگه قلبش
    قلب يه كفتر تنهاس ،
    اگه قامت بلندش ،
    قامت جدايي ماس ،
    من حقيقي تر از اندوه ،
    رعشه ي تلخ صداتم !
    ماه پيشوني نيستم اما ،
    آشنا با غصه هاتم !
    (ايرج جنتي عطايي )

    موصوف به خير باش نه وصاف به خير

    ( ذو النون مصري )

    عارف خائف باش نه عارف واصف

    ( ذو النون مصري )

    دشمني که کلام شيرين بر لب دارد ، شمشيرش خيلي تيز تر است .

    ( ضرب المثل آلماني )

    چه چيز ِ ناگواري است که انسان آدرس جان خود را نداند .

    ( ويکتور هو گو )

     <      1   2   3   4   5    >>    >